سپیده‌دم | زبیگنیف هربرت

سپیده‌دم | زبیگنیف هربرت


۱

سپیده‌دم، بیرونشان کشیدند
به محوطه‌ی سنگی
تا سینه‌کش دیوار.
پنج مرد
دو نفر جوان و
باقی میان‌سال

بیش از این
از آن‌ها
نمی‌توان گفت.

۲

وقتی جوخه‌ی آتش
تفنگ‌ها را نشانه بگیرد
همه‌چیز ناگهان
در نور زننده‌ی وضوح
آشکار می‌شود

دیوار زرد
آبیِ سرد
سیم سیاهی بر دیوار،
به جای افق

همان دم
که پنج حس طغیان می‌کنند و
چون موش‌ها
سرخوشانه از قایقی می‌گریزند
که غرق می‌شود

پیش از آنکه گلوله به هدف اصابت کند
چشم، خط سیر گلوله را دنبال می‌کند
گوش، صدایی فولادین را ثبت و ضبط می‌کند
مشام از دود گزنده پر می‌شود
گلبرگی از خون، سقف دهان را پاک می‌کند
لامسه در خود می‌پیچد و رها می‌شود
و حالا آن‌ها بر خاک افتاده‌اند
با چشمانی فرو پوشیده به سایه
جوخه‌ی آتش قدم‌زنان دور می‌شود
دکمه‌های سربازان آویزان است
و کلاه‌خودهای فولادی
از آن‌ها‌ که کنار دیوار آرمیده‌ا‌ند
زنده‌ترند.

۳

این‌ها را امروز نیامو‌خته‌ام
پیش از دیروز هم می‌دانستم‌

پس چرا شعرهایی می‌نوشتم
بی‌اهمیت
درباره‌ی گل‌ها؟

در شب پیش از مرگ
آن پنج تن
از چه حرف می‌زدند؟

از رویاهای صادقه
از شیطنت در فاحشه‌خانه
از قطعات ماشین
از سفری دریایی
از این‌که حین بازی پوکر
کاش دست‌اش را رو نمی‌کرد
از این‌که ودکا بهترینِ مشروب‌هست
که شراب، سردرد می‌آورد
از دختران
از میوه
از زندگی،

یعنی هنوز می‌توان در شعر
نام چوپان‌های یونانی را به کار برد
هنوز می‌توان کوشید تا رنگ آسمان صبح را فهمید
از عشق نوشت
و هنوز می‌توان
دیگربار
در دل مرگی جدی
گل سرخی پیشکش کرد
به جهان خیانت‌زده.

درباره‌ی محسن عمادی

محسن عمادی (متولد ۱۳۵۵ در امره، ساری) شاعر، مترجم و فیلم‌ساز ایرانی است. عمادی در دانشگاه صنعتی شریف، رشته‌ی مهندسی رایانه را به پایان رساند. فوق لیسانس‌اش را در رشته‌ی هنرها و فرهنگ دیجیتال در فنلاند دریافت کرد و تحصیلات تکمیلی دکترایش را در دانشگاه مستقل ملی مکزیک در رشته‌ی ادبیات تطبیقی پی گرفت. او مدیر و صاحب امتیاز سایت رسمی احمد شاملوست. اولین کتابِ شعرش در اسپانیا منتشر شد و آثارش به بیش از دوازده زبان ترجمه و منتشر شده‌اند. عمادی برنده‌ی نشانِ افتخار صندوق جهانی شعر، جایزه‌ی آنتونیو ماچادو و جایزه‌ی جهانی شعر وحشت در اسپانیا بوده‌است و در فستیوال‌های شعرِِ کشورهایی چون فرانسه، اسپانیا، مکزیک، آمریکا، هلند، آلمان، پرتغال، برزیل، فنلاند و ... شعرخوانی کرده‌است. در حال حاضر ساکن مکزیک است. وی اداره تارنمای رسمی احمد شاملو و نشر رسمی الکترونیکی آثار شاملو از جمله «کتاب کوچه» را بر عهده دارد.

3 یادداشت

  1. سلام
    ممنونم از ترجمۀ این شعر فوق‌العاده. شاعرش را نمی‌شناختم و واقعاً لذت زیادی بردم از خواندن این شعر و شعرهای دیگرش.
    سؤالی دارم. بند آخر این شعر نباید سؤالی باشد؟ باتوجه‌به فضای شعر به‌نظر می‌آد بند آخرش باید سؤالی باشد.

    • در هر سه نسخه‌‌ای که از این شعر در اختیار دارم، بند آخر خبری‌ست و نه پرسش. معمولا این موارد را با چند نسخه مطابقت می‌دهم.

  2. ممنونم.
    و سؤالی دیگر. بهتر نیست فعل سطر «از این‌که ودکا بهترینِ مشروب‌هست» به‌جای «هست» «است» باشد؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.