هر قدر درد آور باشد
هر قدر در جستجوی هوای بیشتری غرش کنی
بیشتر به پایین فرو برده میشوی
هر قدر خشن در برابر من به دفاع از خود برخیزی
بر من تف کنی، لگد بکوبی
هر قدر بخواهی مرا خرد کنی و خود را از من برهانی
بیشتر از پیش بخشی از تو خواهم شد
هر طور تلاش کنی که بگویی؛ تو آن انسانی که خود دریافته ای
من مهار چشمان تو را بدست می گیرم تا نگاه تو را واژگون کند
در عمق تو می نشینم و تو را از نفس خود انباشته می کنم
هر قدر دردآور باشد
ادعا میکنم که برای مصلحت توست که نظم تازه ای را در تو بنا گذاشته ام
و اینچنین
زمام اندیشه ات از آن من می شود
این شعر انتخابیست از مجموعه ای به نام “برای همسرم اگر خواندن می دانست”
“Till min man om han kunde läsa”
درودهااا