ولی من راستش خیلی بیشتر مایلم
همراه با یک مرد مسن فرهیخته
به طرف دفتر کار خالی زیر شیروانیای
راه بیافتم
وقتی ساعت ضرباهنگ نیمه شب را میزند
من راستش خیلی بیشتر میخواهم
رها در دست باد، به زیر باران
بر فراز آلپی متعصب و ممنوع گردش کنم
سایه به سایه ی مردی فرهیخته
حالا من میخواهم که بیایی
من میخواهم که تو فورا، همین حالا بیایی
تو که از دست خماری و بواسیر
دچار حواس پرتی دائمی نیستی
از طرفی وقت و حوصله برای شنیدن داری ؛ عقل سالم و تیزهوشی طبیعی روستایی
در آمیختهای جذاب
تو که فکر نمیکنی اشکالی دارد
که من در کنترل آرایش موها و حیوانهای خانگی دیوانهام
که مرتب در تاریکی به هر سو میخزند، مشکل دارم
وقتی که نمیتوانم بخوابم
و شروع به جویدن سوراخهای زشتی روی ملحفههای سفید قشنگم میکنم
تو که فکر نمیکنی طرز غذا خوردنشان مریضگونه است
و وقتی با گرسنگی وحشتناکشان، زوزهکشان، نالان و گریان به طرف تخت * دوکسم
که با امید برای روزهای بهتری نگاه داشتهام می آیند
وحشتناک بوی بد میدهند
اگر تو میتوانی مرا آن طور که هستم بپذیری
و با فکر به میگرن و لباسهای زیرم خودت را آزار ندهی
اگر میتوانی وقتی کمکرسانی نیست، هر جایی دستت میرسد کمکی بکنی
و اگر مرد خوش لباسی هستی
با اخلاقی خوش و هوش زنده
عیبی ندارد اگر کمی نقص
مشکل ارتباط اجتماعی
وظیفه تامین معاش فرزند
فرورفتهگی فک
بیماری لثه
هپاتیت و ناسازگاری معده داشته باشی
مهم این است که مهربان باشی و بتوانی از خطراتی
که در شیرهای آب و کمد شیشهای به اقساط خریده از مادرم
تکثیر میشود
مرا حفظ کنی
*در متن سوئدی تخت دوکس Dux نوشته شده که یک تخت تقریبا لوکس است.