میپرسی تنهایم؟
خب، بله تنها هستم
مثل هواپیمایی که تنها به خط مستقیم
براساس علائم رادیویی
در میان کوههای راکی پیش میرود
در جستجوی مسیر فرود آبی
بر فرودگاهی در دل اقیانوس.
میخواهی بپرسی تنها هستم؟
خب، بله هستم، تنها
مثل زنی که سراسر کشور را پشت فرمان طی میکند هر روز
و پشت سر میگذارد
کیلومترها پس از کیلومترها
شهرهای کوچکی را که میتوانست در آنها بماند
در آنها زندگی کند، در آنها بمیرد، تنها
اگر تنها هستم
تنهایی من باید تنهایی کسی باشد
که پیش از همه از خواب برمیخیزد
پیش از همه هوای سرد صبح این شهر را نفس میکشد
تنها کسی که بیدار است در خانهای غرق خواب
اگر تنها هستم
تنهاییام را قایق مانده در ساحل دریاچهی یخ بسته
در آخرین نور سرخ سال
میفهمد، که میداند
نه یخ نه گِل، نه نور زمستانی
فقط چوب است که در خود دارد موهبت سوختن را.
بسیار دل انگیز و زیبا بود.