وقتی به نور اشاره میکنند
باید به صدایش اندیشه کنند.
وقتی کسی به مرگ میاندیشد
باید که در نورش منتظر بماند
کسی که در گوشت و پوست زاده میشود
چنان که راه و چنان که لعنت.
آوازش در پرواز
هوایی دیگر است
که با نور میآمیزد.
شب بخیر ویکتور!
روز خوش!
روستا در صدای تو بیدار میشود.