بیمعنا مییابم خود را
میگریم، غم میخورم، فکر میکنم
حرف میزنم، به یاد میآورم:
آه، اگر هرگز نمیرم
آه اگر هرگز ناپدید نشوم!
میروم
به آنجا که مرگی درکار نیست
و فتح و ظفر به دست میآید.
آه، اگر هرگز نمیرم
آه اگر هرگز ناپدید نشوم!
* یک شاعر آزتک، پیش از کلمب