خانومه گفت: دست راست بالا!
دست راستمو بالا بردم.
خانومه گفت: دست چپ بالا!
دست چپمو بالا بردم. حالا هر دو دستم بالا بود.
بعد گفت: دست راست پایین!
پایین آوردمش.
بعد گغت: دست چپ پایین.
همینکارو کردم .
گفت: دست راست بالا!
اطاعت کردم.
دست راست پایین!
همینکارو کردم.
دست چپ بالا.
بالاش بردم.
دست چپ پایین.
همینکارو کردم.
سکوت. همونجا ایستادم، هر دو دستم پایین بود. منتظرِ دستور بعدی بودم. آخرش حوصلهام سر رفت و گفتم: بعدی چی؟
خانومه گفت: حالا نوبت توئه دستور بدی.
گفتم: خب. بم بگو دست راستمو بالا ببرم.
بازی
اثری از : محسن عمادی پیتر چرچس