بهتی عریان،
تمام کلماتام را ویران میکند.
مکالمهای دربارهی تن یک زن…
آگاه از زیباییاش
میجنگد با خاموشیام
به خاطر رخوت، به خاطر آواز،
برای نعت و برای نبوت حتی.
ولی، انگار
همیشه چیزی کم است و
باید اضافه شود
و شهوت،
پیشاپیش پا پیشنهاده است.
هر عشقی، دردناک است.