مثل قطرهها در لیوان
مثل قطرههای باران
در عصری کسل
درست عینِشان
معمولی
سراپا مشتاق
مختصر
که زخم میزنند خود را
و ذوب میشوند
چندان، چندان مختصر
که جایی ندارند برای هراس
که وحشت نمیتواند
ردپایی به جا بگذارد
در ما.
آنوقت،
مرده دیگر،
میگریزیم
کامل و
از خاطر گریخته.