سردابهها را ابداع کن
خیس از سکوت،حیاتی را
که تو را آفرید.
به جسم بدل کن ایده را
به سنگ اندیشه را
و رویا را به آب
احتضار را به آتش
و مرگ را به ابر.
از نو بیافرین
قالبی را که محصورِ آنی:
برگرد
به عناصری که جسمت را میسازند
برگرد به آغاز راز خویش:
پس معبدی از سنگ خواهی بود
تابوتی از چوب
و گل سرخی ناتمام
مرد و زن، خوب و بد.
زاده خواهی شد
از زهدان اندوهت
خمیده برخویش
شب را میمکی
و روز
از لبهایت جاری میشود.
مرگ را ابداع کن.
مرگ را ابداع کن
اثری از : محسن عمادی پائولو بومفیم