آنان که سپیدهدمان بادبان برکشیدند
و دیگر بازنخواهند گشت،
ردپاشان را بر موجی به جا نهادند.
پوستهی صدفی
زیبا چنان فسیلِ دهانی
به اعماق دریا فرو میشود.
آنان که بر جادهای خاکی گام نهادند
و هرگز به پشت پنجره نرسیدند
هرچند بامها در دیدرسشان بود:
در ناقوسی از هوا پناه خواهند جست.
اما آنها کز آنان
تنها اتاقی سر،د یتیم خواهد شد
جفتی کتاب و کاغذی سفید و
شیشهی خالی دوات
هنوز به تمامی نمردهاند
در بیشههای کاغذدیواریها زمزمهگرند
سر مسطحشان بر سقف میزید.
بهشتِشان از هوا برآمده بود
از آب و لیمو و خاک
و فرشتهای از باد
تنشان را در دستهایش میساید و
آنان بر فراز چمنهای این جهان
خواهند وزید.