آنگاه که خندید دانستم
در خنده اش درگیر می شوم و بخشی از آن خواهم بود،
تا آن که دندان هایش، تنها، ستاره هائی گاه گاهی بودند
با قابلیت صف بستن و قدم رو رفتن.
نفس بریده به درون کشیده شدم،
با هر نفس به جای آمدن زودگذری نفس فرو دادم
و دست آخر زخمین از موج نیروهائی ناپیدا
در غارهای تاریک گلویش گم شدم.
گارسن پیری که با دست های لرزان
رومیزی صورتی و سفیدی را با شتاب
روی میز سبز آهیننی، زنگار گرفته، می گسترد، گفت:
“آیا خانم و آقا مایلند چائی شان را در باغ بنوشند،
آیا خانم و آقا مایلند چائی شان را در باغ بنوشند …”
اندیشیدم اگر پستان هایش از لرزش باز ایستند،
شاید بتوانم بخش هائی از بعد از ظهر را گردآوری کنم،
و با ظرافتی تمام بر این پایان ماندم.
سلام
پیشنهاد میکنم خلاصه ای از زندگی نامه شاعر (تولد / وفات/ ملیت …) را کنار اثر شاعر بگذارید تا خواننده فرهنگ و زندگی شاعر وتاثیر آن بر شعرش را بفهمد.
با تشکر