۱
امروز بهار بعد است
بهار، بهار، بهار
هی، هیهاهو، هوهوهو!
چهام من در این گوشهی آفتابی شهر
با گلهای سرخ بلند و پلاتین
سر از دهان من در میآورند همه
شراب سیب و شیر، منِ عزیز!
۲
فریاد، برطبل کوفتن
میرقصیم، چهارنعل میدویم
به میان جهان.
با جاز به دنیا آمدهام آیا
در خون و شکم
به من بگو،
اشیا چگونه میرقصند
برای منِ میلیونر؟
۳
دیوانه شدهایم؟
دم میجنبانیم و
زانوهامان به هم میخورند
بر کف اتاق،
چیز دیگری نیست: دستپاچه
رقصیدن.
۴
آه، چگونه میرقصند آنان
بازار جوانی،
این فرشها و این ضربان!
چهکسی خطهای واضح کشیدهاست؟
۵
اما فریاد زبانمان
کارناوالیاست
و موج عشق
میافتد.
۶
ساعت دوازده چا-را چا-ری چا-را!
ها! کیک پفکردهایست
موسیقی از این به بعد
تیم-تیم!
تصادم! این نیمتنهی رنگارنگ
رشتهی میز، ویولن و ساکسیفون را قطع میکند
کلیپ-کلپ! تارامتم-
تم!
۷
وقتی جاز به آخر میرسد
لطفن، لطفن
بزنید
اشکهای من میسوزند
رنج من تقدیس میشود
خودم، لجوج است
یک دقیقه
بیشتر!
۸
ساعتی است که چراغها ضعف میکنند
جامها و پیمانهها به هم میخورند
موسیقی ژاکت آبیاش را میپوشد
انعکاس از میزهای مختلف به گوش میرسد
بر زبان آوردهام
آخرین گامِ
خدانگهدارم را.