در ستایش رَحِم

در ستایش رَحِم


هر‌ که در من است پرنده است.
بالهایم را به هم می‌کوبم.
می‌خواستند تنم را بشکافند و ترا بیرون بکشند
اما این کار را نخواهند کرد.
می‌گفتند بی‌اندازه تهی هستی
اما نیستی.
می‌گفتند مریضی و می‌میری
اما اشتباه می‌کردند.
تو مثل دخترهای مدرسه آوازه‌خوانی.
تو چاک چاک نیستی.

وزن شیرین،
در ستایش زنی که منم
در ستایش روح زنی که منم
وان موجود نشسته درمیان و شادمانی‌اش
برای تو آواز می‌خوانم. مرا شهامت زندگی هست.
سلام جان. سلام جام.
بسته شو، پنهان کن. آنچه در دل توست پنهان کن.
سلام بر خاک دشتها
خوشامدید ریشه‌ها.

هر سلول را زندگی‌‌ای ست.
اینجا آنقدر هست که ملتی را راضی کند.
آنقدر هست هر کسی مالک مال خود باشد.
هر کسی، تمام آنانی که از آن سهمی دارند درباره‌اش خواهد گفت،
“خوب است امسال باز بذر بپاشیم
و از حالا به فکر خرمن باشیم.
آفت را پیش‌بینی‌ کرده بودیم و چاره‌اش را می‌دانیم.”
زنان بسیار با هم آواز می‌خوانند:
یکی در کارخانهٔ کفش‌سازی به ماشین لعنت می‌فرستد،
یکی در موزهٔ آبزیان از شیر دریایی مراقبت می‌کند،
یکی پشت فرمان فورد به پوچی فکر می‌کند،
یکی در عوارضی پول جمع می‌کند،
یکی در آریزونا ریسمانی به گردن گوساله‌ می‌بندد،
یکی در روسیه پاهایش را دو سوی یه ویلون سلی گذاشته،
یکی در مصر قابلمه‌های روی اجاق را جا به جا می‌کند،
یکی دیوارهای اتاق‌خوابش را به رنگ ماه نقاشی می‌کند،
یکی در حال مرگ است اما صبحانه‌ای را به یاد می‌آورد،
یکی در تایلند بر حصیرش دراز کشیده،
یکی کون بچه‌اش را پاک می‌کند،
یکی درست وسط وایومینگ
از پنچره قطار به بیرون زل زده و یکی هم
هر جایی هست، و بعضی همه جا هستند و همه
انگار دارند آواز می‌خونند، گرچه بعضی‌ها نمی‌توانند
حتا به قدر یک نت بخوانند.

وزن شیرین،
در ستایش زنی که منم
بگذار شالی بلندتر از قامتم به سر داشته باشم،
بگذار برای نوزده‌ساله‌ها طبل بزنم،
بگذار کاسه‌های نذری را با خود بیاورم،
(اگر این سهم من است).
بگذار بافتهای قلب را بررسی کنم،
بگذار دربارهٔ فاصلهٔ زاویه‌دار شهابها تحقیق کنم،
بگذار ساقهٔ گلها را بمکم
(اگر این سهم من است).
بگذار تندیس افراد قبیله را بسازم
(اگر این سهم من است).
چون این است خواستهٔ تن
بگذار آواز بخوانم
برای شام
برای بوسه
برای بله‌ای
شایسته.

درباره‌ی آزاده کامیار

آزاده کامیار در دی ماه ۱۳۵۹ در شهر شاهی به دنیا آمد. رشته‌ی ترجمه را در دانشگاه تا کارشناسی ارشد دنبال کرد، چند سالی علاوه بر ترجمه در دانشگاه آزاد ترجمه تدریس کرد، حالا اما فقط مترجم و ویراستار تمام وقت است. گاهی نیز کارگاه‌های ترجمه برگزار می‌کند. اولین اثرش در مجله کارنامه منتشر شد. با مجلات عصر پنج‌شنبه، شوکران، نویسار، آزما و همشهری داستان و ... ادامه یافت. نخستین اثر رسمی‌: مجموعه شعرهای لیندا پاستان با عنوان «دوئتی برای یک صدا« (نشر چشمه). آثار بعدی: مجموعه شعرهای لی‌ یانگ لی با عنوان «کتاب شب‌هایم» (نشر حکمت کلمه)، مجموعه شعرهای لئونارد کوهن با عنوان «کتابِ خواستن« (نشر حکمت کلمه)، کتاب «در دام کمال‌طلبی» نوشته روان‌شناس و اسطوره‌شناس کانادایی ماریون وودمن (نشر هیرمند). مجموعه شعرهای ایلیا کامینسکی با عنوان «رقص در اودسا»، کتابی که به‌گفته‌ی وی برایش حکم کتاب مقدسش را دارد، از دروازه‌ی ارشاد درون رفت و به در نشد. پس تبدیلش کرد به کتاب الکترونیکی و حالا در وب‌سایت شخصی‌اش در دسترس است. از این کتاب‌ها هویداست علاقه‌ی اصلی‌اش شعر و اسطوره است، که برای وی مترادفند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.