مثِ ابرای سفیدِ تو پرواز از بالای جنگلا تو آسمون شب
مثِ بادی که شال گردن رهگذری رو برده هوا
مثِ دستای پر ستارهات که وا شده به سمت اون بالا بالاها
و اینجام که ما، اینجام که ما
مثِ هقهقِ خشکی تو این شبِ نمنم بارون
مثِ عذابِ وجدانت که گناهکاری یا نه
وقتی تو زندهای و خیلیا مردن
مثِ هقهق خشکی تو این شب نمنم بارون
مثِ وقتی که زخمای اون تیرای دقیق رو لیس میزنی
مثِ وقتی که به قلب از هم پکیدهات چسب میزنی
مثِ هقهق خشکی تو این شب نمنم بارون
یه سنگ بیست کیلویی، یه سنگ بیست کیلویی
که من میرم روش، اون میآد روم
اون میآد روم، من پا میشم از زیرش
مثِ هقهق خشکی تو این شب نمنم بارون
مثِ کُرهای طلایی روی آب
مثِ سپیده دم زیر پلکای ورم کرده ات
مثِ پرتوهای لطیف، تمیزکاریای قشنگ
مثِ پستون خورشید
مثِ به کول کشیدنت
مثِ اینکه برای تو، خواهرای مِهگون
آوازای زوزه مانندشون رو بخونن
مثِ وقتی که تا اون تهِ ته میدویی، بعدش استراحت میکنی، اون وقت استراحت میکنی
تو اون بیابونِ واویلا، واویلا، تو اون بیابونِ واویلا.
مثِ
اثری از : ادوارد استاهورا کامیار محسنین