کارآگاهان گم شدند در شهر تاریک.
من شنیدم صدای نالههایشان را.
من شنیدم در تئاتر جوانان صدای گامهایشان را.
صدایی که نزدیک شد بهسان یک تیر.
سایه کافهها و پارکها
پاتوقهای نوجوانها.
کارآگاهانی که خیره میشوند
به کف دستهای بازشان،
تقدیری آلوده به خون خودشان.
و تو حتی نمیتوانی به یاد آری
کجا بود زخم،
صورتهایی که زمانی عاشقشان بودی،
زنی که زندگیت را نجات داد.

کارآگاهان گمشده
اثری از : روبرتو بولانیو ویژهی روبرتو بولانیو کامیار محسنین