کارآگاهان گمشده

کارآگاهان گمشده


کارآگاهان گم شدند در شهر تاریک.
من شنیدم صدای ناله‌هایشان را.
من شنیدم در تئاتر جوانان صدای گام‌هایشان را.
صدایی که نزدیک شد به‌سان یک تیر.
سایه کافه‌ها و پارک‌ها
پاتوق‌های نوجوان‌ها.
کارآگاهانی که خیره می‌شوند
به کف دست‌های بازشان،
تقدیری آلوده به خون خودشان.
و تو حتی نمی‌توانی به یاد آری
کجا بود زخم،
صورت‌هایی که زمانی عاشقشان بودی،
زنی که زندگیت را نجات داد.

درباره‌ی کامیار محسنین

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.