یک ساعت وقت گذاشته ام
برای تصحیحِ
شعری که نوشته ام
یک ساعت
معنیش این است: در این زمان
هزار و چهار صد بچه کوچک مردند از گرسنگی
چون در هر دو ثانیه و نیم
یک بچه زیر پنج سال در این جهان
می میرد از گرسنگی
در این یک ساعت
مسابقه تسلیحاتی هم ادامه پیدا کرد
و شصت و دو میلیون و هشتصد هزار دلار
خرج شد در این یک ساعت
برای دفاع قدرت های مختلف
در برابر یکدیگر
چون هزینه نظامی جهان
در این لحظه، بالغ است بر
پانصد و پنجاه میلیارد دلار در سال
کشور ما هم
می دهد سهم خود را
این سوال پیش می آید
که آیا هنوز هم معنایی دارد
شعر نوشتن
در این وضع و اوضاع
شاید درست باشد
که بعضی اشعار
درباره مخارج نظامی و جنگ اَند
و بچه های گرسنگی کشیده
اما بقیه
درباره عشق است و پیرانه سری
مرغزارها و درخت ها و کوهستان ها
و درباره شعرها و تصویرها
واقعا اگر
به خاطر این چیزهای دیگر نبود
هیچکس به راستی اهمیتی نمی داد
به بچه ها و صلح.