پير بونارد تيوپ رنگ در جيب،
قلم مويی از موی سمور در دست،
قدم به موزه گذاشت؛
و حرمت يکی از تابلوهای خود را شکست.
چرا که با ضربه ای رنگ سرخ را
به پوست گلی اضافه کرد.
درست همان طور که امروز صبح من
ترا دم در نگه داشتم
به انگشت اشاره ام زبان زدم
و ذره ای نامريی را
از گوشه لبان سرخ تو پاک کردم.
انگار در لحظهٔ آيينی رفتن
مجبور بودم نشانت دهم هنوز از آن منی.
تو گويی بازنگريستن
ناب ترين شکل عشق باشد.
سرخ آتشين
اثری از : آزاده کامیار لیندا پاستان