س.ک.س، جبران مصیبت

س.ک.س، جبران مصیبت


س.ک.س، جبران مصیبت!

فاحشه ملکه است،

تختش یک ویرانه،

خاکش قطعه زمینی گُه مال،

عصای سلطنتش کیفی از چرم براق قرمز:

در شب عو عو می کند،

کثیف و وحشی بسان مادری باستانی:

از داشته هایش دفاع می کند، از زندگیش.

قوادان که گله ای پرسه می زنند

آماسیده و از نفس افتاده

با سبیل هایی روی لب ریخته یا از بناگوش در رفته

رهبرانند، حکمفرمایان:

در تاریکی، معاملات صد لیریشان را انجام می دهند،

در خاموشی، با چشم اشارتی می کنند،

اسم شب را رد و بدل می کنند:

جهان، به استثنای آنان، خاموش می ماند

در باب کسانی که خود را مستثنی کرده اند،

در باب مرداران خاموش نابودگران.

 

اما از زباله های جهان،

جهانی نو زاده می شود،

قوانینی نو زاده می شود

که در آن، آبرو بی آبروییست،

اشرافیتی وحشیانه

و قدرت زاده می شود

در کپه های زاغ نشینان

در فضاهای باز

آنجا که آدم فکر می کند شهر تمام می شود

و در عوض، باز آغاز می شود، با عداوت،

هزاران بار باز آغاز می شود،

با پل ها و هزارتو ها،

با پی ریزی ها و حفاری ها،

در پس موج بلند آسمانخراش ها

که پوشیده اند تمام آفاق را.

 

در سهل الوصولیِ عشق،

بیچارگان خود را انسان می پندارند،

در زندگی، ایمانی می سازند،

و از نفرت از تمام کسانی که زندگی متفاوتی دارند،

دست بر می دارند.

                                                پسران

خود را به دست ماجرا می سپارند

در امان در جهانی که از آنان و جنسیتشان می هراسد.

پرهیزگاریشان در بیرحمیشان،

قدرتشان در سبکیشان،

امیدشان در امید نداشتنشان…

درباره‌ی کامیار محسنین

یک یادداشت

  1. سلام رفیق
    خیلی سپاسگذار میشم اگه متن اصلی این شعر پازولینی رو هم بگذارید ،چون خیلی عالیه ،باتشکر از زحماتتون

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.