آنچه ما را به هم پیوند میدهد نامهای بسیار دارد:
نیروهای پر قدرت، نیروهای بیقدرت.
نگاه کن تا ببینی:
لایهای که بسته میشود بر یک فنجان نیمه خالی،
میخهایی که به هر بند وارد شدهاند زنگار بستهاند
بندهایی که با سنگینی خود یکی شدهاند
و از اینروست که اشیاء چنین محکم و استوار
در هر کجا که نشانده شدهاند نشانده میمانند…
و جاذبه بنا به گفته دانشمندان، چندان جاذبهای ندارد.
و ببین تن چطور
باز از میان زخم،
چه پر شور و حرات
چه پر قدرت التیام مییابد
چرا که دیگر آن سطح ساده ناآزموده نیست
و این در میان اسبان نامی دارد
نامی دارد تنی که تاریکتر، سرافرازتر باز میگردد: تن سربلند
تنی که مینازد به زخمهایش
و به تن میکند آنها را
انگار مدالهای میدان نبرد باشند
نشانهای کوچک پیروزی سنجاق شده به سینه…
و آنگاه که دو تن دل میدهند به یکدیگر
ببین چطور
زخمی بین تنهاشان شکل میگیرد
پرقدرت، تاریک، سربلند:
ببین چطور رشتهای سیاه رنگ تار و پودشان را چنان یکی میکند
که دیگر نه جدا میشوند از هم، نه خم و نه کم.