حالا چی خوزه؟
دیگه جشنی نیس
چراغا خاموشن و
ملت رفتن
شب سردیه
حالا چی خوزه؟
حالا چی میگی؟
اسم و رسم نداری
تو که بقیه رو دست میندازی
شعر مینویسی
عاشق میشی، اعتراض میکنی
حالا چی خوزه؟
نه زن داری
نه فن بلاغت
خونگرمام که نیسی
نه میتونی پیاله بالا بدی
نه میتونی دود کنی
تف کردنم ازت بر نمیاد
شب سردیه
روز که نیومده
قطارم نرسیده
خنده هم پیداش نیس
یوتوپیا هم.
همه چی تمومه
در رفته
پوسیده
حالا چی خوزه؟
حالا چی خوزه؟
اون حرفای قشنگت
اون نفس تبدارت
اون ضیافت و روزهت
کتابخونهات
معدن طلات
لباس تننمات
کلهخریت
نفرتت- حالا چی؟
کلید تو دست
میخوای درو باز کنی و
دری نیس
میخوای بمیری تو دریا
دریام خشکیده
میخوای سر بزاری به میناس
میناس دیگه سرجاش نیس
خوزه،حالا چی؟
اگه جیغ میزدی
ناله میکردی
اگه یه والس وینی میزدی
اگه خوابت بردهبود
اگه خسته بودی
میمردی
ولی تو نمیمیری
جونسختی خوزه!
تنها تو تاریکی
عین یه حیوون وحشی
نه شجرهنومه و
نه یه دیوار لخت
که بش تکیه بدی
نه یه اسب سیاه
که چارنعل فرار میکنه
تو فقط به پیش میری خوزه
خوزه،
کجا میری؟
کجا میری؟
اثری از : محسن عمادی کارلوس درموند د آندارده