دست

دست


درختان و باد
و ماه
که از گوشه‌ی جنوب غربی تالاب برمی‌آید
انگار در داستانی از جوزف کنراد
طلوع می‌کند.
پرندگان شب
و هرآن‌چه دستمایه‌ی سنت شعرست
این‌جاست.
کِیف‌شان اما
از دست‌های من فرو می‌چکد.

این‌روزها
حس کهنه‌ی «زیبایی» ناخوشایند است،
و در پس این درخشش کهن
تعفن نحیفی بر باد می‌رود.

نخل‌های استوایی کنراد
همین صنوبرهای معمولی‌اند
در سایه،
ریشه دوانده در ظلمات
در نجوا و زمزمه
مثل زیبایی
و هرآن‌چه دستمایه‌ی روزمره‌گی ماست
تمام آن چیزها که طبیعی‌ جلوه می‌کنند
و در خفت خاک ریشه دارند
در فلاکت میلیون‌ها انسان،
در غالب ابهامات خاص حقیقت شاعرانه،
در تحمیل سایه‌ها به  ظهور
در لعاب امر «زیبا» با وقایع
واقعیت کشتارهای سیستماتیک کنگو
قریب بیست و پنج میلیون نفر
در فاصله‌ی ۱۸۹۰ تا ۱۹۱۰.
وقایعی که نه ثانوی‌اند
و نه جدا از فراغت شاعری
یا از تماشای طلوع ماه در غروب تابستان
و بال‌های کهربایی  پروانه‌ای
که امروز عصر
پسرم از لای علف‌های هرز گرفت
و با افتخار تمام
در جام دست‌های کوچکش نشانم داد.

برای او و نه برای دیگران
می خواهم آشوب‌های واقعی را احضار کنم
در فعل اندیشدن و نوشتن
شاید هرآن‌چه آموخته‌ام
به مثابه‌ی زیبایی،
جایی به کار بیاید
در برابر حقایق موحش جهان.
چرا که هنر اگر از واقعیت جدا شود
چیزی بیش از نشانه‌ی لعنت نیست
لعنت همدستی با خالقان فلاکت و وحشت
در تجربه‌ی هرروزه‌ی ما.
می‌خواهم  یاد بگیرم
که چگونه تخطی کنم از زیبایی محض
وقتی که واقعیت جز خاطره‌ای تلخ نیست
خاطره‌ای ناباور در حیات آدمیان .

گفتم:
بگذار پروانه برود پسرم!
با خود پیامی را می‌برد که باید برساند
روزهای بسیاری برایش سفر کرده‌است
این جهان، نباید آن‌ جهانی باشد
که چنین پروانه‌ای را به بند می‌کشد.
دست‌هایش را گشود
پروانه‌ به میان علف‌ها افتاد
به سرعت بال گشود و پرید. می بینی؟
 
بگذار این حکایت
همان اتفاق مجرد شاعرانه‌ای باشد
که از حیات بیست و پنج میلیون آفریقایی به سرقت رفته‌است
آن‌ها که در خدمات اقتصادی قدرت‌های اروپایی یا آمریکایی
در عبارت «ایالت آزاد» قتل عام شده‌اند
در حاکمیت سادیسیتی لئوپارد دوم
از بلژیک
که عایداتش را عمدتن خرج هنر والای اروپا می کرد
استادان فلاندرزی را به میهن می آورد
موزه ها را پر می کرد
و ما در ابهت فضا سرگردان می‌شدیم.

سایه‌ها از فراز تالاب پایین می آیند
تلویزیون خبر از جنگ دیگری در آفریقا می‌دهد
جنگی که گویا در عداوت دیرینه‌ی قاره‌ی سیاه از ما ریشه دارد.

مرگ‌های کنگو را
بهترین نویسندگان‌مان
بین ده تا چهل میلیون نفر تخمین زده‌اند
انگار آن‌ها به اختلاف فاحش زندگی سی میلیون انسان علاقه‌ای ندارند
و هم‌چون شاعران
به استعارات جذاب فکر می‌کنند
مثل عبارت «قاره‌ی ظلمت بر آتش».

انگار از چنین عبارات هنرمندانه‌ای‌
شرح استخوان‌های که دفن نشده‌اند
و روستاهای کنگو را انباشته‌اند، 
بر می‌آید
شرح کشتارهای مدیریت شده:
ایجاد حساب شهربانی کنگو
برای گلوله‌های مسئول
یا دست‌های مسئول.
یعنی مرگ بی‌رحمانه هزاران نفر،
وقتی  یک سرباز به دنبال غذا
ناچار است شکار کند
و هر روز شش‌بار دلش برای لاشه‌‌هایش تنگ شود
برای شش دست راستش
دست راست زنان و کودکان
همان شمار اندکی که نجات یافتند
تا کسی از آن‌ها عکس بیاندازد.

حالا آن عکسها می‌ایستند
کنار کپی‌های زیبای کودکان گلگون‌گونه‌ی رنوار
کنار استادان فلاندرزی که دیوارها را پر کرده‌اند
در گالری‌های بروکسل.

در گرگ و میش پرشکوه شمال
کارگر اسکله
بارهای شراب و میوه را خالی می کند
از آفریقای جنوبی و کنگو رسیده‌اند.

چه زود، ماه بدر به اوجش رسیده است
انگار نمی خواهد این آسمان را به نور تاجگذاری کند.
و پرندگان شب، چه فریبی  در آستین دارند
آیا ما همان‌ را می‌شنویم که آن‌ها می‌گویند؟
چه اهمیتی دارد
اگر پروانه‌ها در مسیر نزول ماه
ازدحام می‌کنند؟

چه کسی این هنروری را هدایت می‌کند
و در کابوس زیبایی پنهان می‌شود؟

با این دست‌ها
من باید
چه کنم؟

درباره‌ی محسن عمادی

محسن عمادی (متولد ۱۳۵۵ در امره، ساری) شاعر، مترجم و فیلم‌ساز ایرانی است. عمادی در دانشگاه صنعتی شریف، رشته‌ی مهندسی رایانه را به پایان رساند. فوق لیسانس‌اش را در رشته‌ی هنرها و فرهنگ دیجیتال در فنلاند دریافت کرد و تحصیلات تکمیلی دکترایش را در دانشگاه مستقل ملی مکزیک در رشته‌ی ادبیات تطبیقی پی گرفت. او مدیر و صاحب امتیاز سایت رسمی احمد شاملوست. اولین کتابِ شعرش در اسپانیا منتشر شد و آثارش به بیش از دوازده زبان ترجمه و منتشر شده‌اند. عمادی برنده‌ی نشانِ افتخار صندوق جهانی شعر، جایزه‌ی آنتونیو ماچادو و جایزه‌ی جهانی شعر وحشت در اسپانیا بوده‌است و در فستیوال‌های شعرِِ کشورهایی چون فرانسه، اسپانیا، مکزیک، آمریکا، هلند، آلمان، پرتغال، برزیل، فنلاند و ... شعرخوانی کرده‌است. در حال حاضر ساکن مکزیک است. وی اداره تارنمای رسمی احمد شاملو و نشر رسمی الکترونیکی آثار شاملو از جمله «کتاب کوچه» را بر عهده دارد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.