وقتی تو ظاهر شدی
انگار آهنرباها هوا را تمیز کردند.
پیش از این
آن لبخند را هرگز ندیدهبودم
یا موهایت را، افشان و نقرهای .
کسی خداحافظی را دست تکان میداد
آن زن هم ، نقرهای بود.
بیتردید مرا ندیدی.
آرام صدا زدم
تا بتوانی پاسخم را ندهی،
دوباره صدا زدم.
به سمت نور چرخیدی و چشمهایت
به دنبال نامت میگشت.
ظهور
اثری از : ریتا داو محسن عمادی