این آوازی است
که هرکسی میخواهد یاد بگیرد:
آوازی که مقاومتناپذیر است.
آوازی که مردان را مجبور کند
تا از روی عرشه، از بالای جمعیت
خیز بردارند
اگرچه جمجمههای به ساحل نشسته را میبینند.
آوازی که هیچکس نمیداند
چون هرکه شنیده این آواز را،
مردهاست،
و دیگران به یاد نمیآورند.
با تو باید بگویم آیا
و اگر بگویم
مرا از این لباس پرندهها بیرون میآوری؟
اینجا
چمباتمه زدن در این جزیره
و تماشای مناظر اساطیری و بدیع
لذتی برایم ندارد
با این دو مجنون پوشیده از پر
از آواز خواندن لذت نمیبرم
از این همخوانی سه نفرهی اشتباه یا با ارزش.
راز را به تو خواهم گفت
فقط به تو
نزدیکتر بیا.
این آواز
فریادی برای یاری است: کمکم کن.
فقط تو
فقظ تو میتوانی
که یگانهای
سرانجام. افسوس
آوازی ملالانگیز است
اما همیشه کار میکند.