پستانی هستم بدون نوك برج دیدبانی بیفانوس و تلخی بلوط. درخت غانی برهنه از برگ غرابی در هجوم به خیل مردمان ریشهی ناخنی در انگشتی چشمی كه چپچپ نگاه میكند چخماقی كه بارقهای در خود ندارد طوق طلایی هلالیام من. اسفنجی غوطهور در سركه گوزن نر. گوزن ماده. درخت سبزی سوزانم من ابری كه از دستی بزرگتر نیست در تاریخ فرو خواهم شد.
