هر كجا كه باشد براى من يكسان است:
در اسكلههاى سىيرالئون
در پنبهزارهاى آلاباما
در معادن الماس كيمبرلى
در تپههاى قهوهزار هائيتى
در موزستانهاى بركلى
در خيابانهاى هارلم
در شهرهاى مراكش و طرابلس
سياه
استثمار شده و كتك خورده و غارت شده
گلوله خورده به قتل رسيده است
خون جارى شده تا به صورت
دلار
پوند
فرانك
پزتا
لير
درآيد و بهرهكشان را بهرهورتر كند:
خونى كه ديگر به رگهاى من بازنمىگردد.
پس آن بهتر كه ِ خون من
در جوىهاى عميق انقلاب جريان يابد
و حرص و آزى را كه پروايى ندارد، از
سىيرالئون
كيمبرلى
آلاباما
هائينى
آمريكاى مركزى
هارلم
مراكش
طرابلس،
و از سراسر زمينهاى سياهان در همه جا، بيرون براند.
پس آن بهتر كه خون من
با خون تمامى ِ كارگران مبارز دنيا يكى شود
تا هر سرزمينى از چنگال ِ
غارتگران دلار
غارتگران پوند
غارتگران فرانك
غارتگران پزتا
غارتگران لير
غارتگران زندهگى
آزاد شود،
تا زحمتكشان جهان
با رخسارههاى سياه، سفيد، زيتونى و زرد و قهوهيى
يگانه شوند و پرچم خون را كه
هرگز به زير نخواهد آمد برافرازند!