پل را آهن
يه آواز غمناكه تو هوا.
پل را آهن
يه آواز غمناكه تو هوا.
هر وخ يه قطار از روش رد ميشه
دلم ميگه سر بذارم به يه جايى.
رفتم به ايسگا
دل تو دلم نبود.
رفتم به ايسگا
دل تو دلم نبود.
دُمبال يه واگن بارى مىگشتم
كه غِلَم بده ببرَتَم يه جايى تو جنوب.
آى خدا جونم
آوازاى غمناك داشتن
چيز وحشتناكيه!
آوازاى غمناك داشتن
چيز وحشتناكيه!
واسه نريختن اشكامه كه اين جور
نيشمو وا مىكنم و مىخندم.