ناقوس ِ خالى
پرندهگان ِ مرده
در خانهيى كه همه مىخوابند
در ساعت ِ نُه.
زمين بىحركت مىماند
پندارى كسى آه مىكشد
درختان حالتى خندان دارند
آب برنوك هر برگ مىلرزد
ابرى شب را درمىنوردد.
در برابر در مردى آواز مىخواند
پنجره بىصدا باز مىشود.