حیران مباش، حیران مباش
از تصویری که میبینی:
از لبهایی که خود را شکل میدهند
از چشمهایی که میپرسند
از رنگهای متغیر پوست
که کمجان در نور خفیف سوسو میزنند
از گونههایی که محو میشوند
تو فقط خودت را دیدهای اینک
خودت را در آینهی یک مرد.
اثری از : محسن عمادی گونار اکلوف
حیران مباش، حیران مباش
از تصویری که میبینی:
از لبهایی که خود را شکل میدهند
از چشمهایی که میپرسند
از رنگهای متغیر پوست
که کمجان در نور خفیف سوسو میزنند
از گونههایی که محو میشوند
تو فقط خودت را دیدهای اینک
خودت را در آینهی یک مرد.