کریستینا پری روسی، شاعر و قصهنویس بزرگ اروگوئهای در سال ۱۹۴۱ در مونتهویدئو به …
ادامهی مطلبایالت تبعید
سلام سگانِ کوچک… | کریستینا پهری روسی
و اینک
زندگانی حقیرِ این جانبهدربردهی فاجعهی عشق
آغاز میشود:
سلام، سگانِ کوچک،
سلام، …
گفتی که نمیخواهی در لسآنجلس بمیری
گفتی که نمیخواهی در لسآنجلس بمیری.
سی ساله بودی و موهایت سرخ بود.
من …
قبرم
دوست دارم قبرم در یک پارک باشد،
از قبرهای دیگر خیلی دور نباشد،
پر …
عاقبت
مواجهه
بارالها
ما را حفاظت کن
از مواجهه
سالها و سالهای بعد
با عشقهای بزرگمان.…
اندک اوقاتی که شاد بودم
اندک اوقاتی که شاد بودم
هراسی ژرف با من بود:
مخارجش را
چگونه پرداخت …
دستخطِ دستانت
چگونه دستخطِ دستانت را دوست میداشتم
بر فرش
بر میز هر روز
بر خلوت …
اشباح ِ مادینه
در شهری که من به دنیا آمدم
اشباح، مادینهاند.
آنطور که وقتی بیدار میشوم…
ماندگار
بوی آلتات
در انگشتانم
بیشتر از عطر موست د کارتیر
میماند.…
در من سقوط کردی
در من سقوط کردی
چونان روزگاری،
فخر اعصار گذشته را
زمان را
در درندگیاش!…
مادر
مادر،
اگر تو بمیری
چرا میتوانم
بیاحساس قصوری
خودکشی کنم؟…
اگر این شعر را ننویسم
نوستالژیای بهشت
فرشتگان ساقط
مرزها
در حدود رودی که یک برلین را
از برلینی دیگر جدا میکند
(رود هاول)…