رویای کارآگاهانی منجمد شده را دیدم
در یخچال بزرگ لسآنجلس
در یخچال بزرگ مکزیکوسیتی.…
کثیف، بدلباس
در گُذرِ سگها، روحم رویارو شد
با دلم. در هم شکسته، اما زنده،
کثیف، …
در اتاق مطالعه دوزخ
در اتاق مطالعه دوزخ در باشگاهِ
طرفداران علمی-تخیلی
در حیاط خلوتهای منجمد در اتاق …
رستاخیز
شعر میلغزد به درون رویا
به مانند غواصی به درون دریاچه.
شعر، شجاعتر از …
خودنگاری در بیست سالگی
عزم رفتن کردم، گامی برداشتم، و هرگز نمیدانستم
به کجا میکشاندم. سرشار از ترس …
سگهای رمانتیک
آن زمان، بیست سالم شده بود
و دیوانه بودم.
کشوری را باخته بودم،
اما …