وقتی متولد میشویم
به ما نقاب میدهند
صورتم حالا آنقدر بالغ شده است
که آن نقاب اندازهام بشود.
محدودیتمان معنامان میکنند:
مثل یک دزد یکدست.
پس، تمرکز کن روی یک شخص
و تراژدیش را بنویس.
بعضی کلمات در سیاهیشان
میدرخشند
مثل شکم یک سوسک.
بگذار مردگان سخن بگویند
یا اینطور است که وقتی به طناب دار خودکشی نگاه میکنی
احساسِ این نداری که در خودت حلقآویز شدهای؟
آنکه از جنگل میگذرد
درنهایت گرگ را خواهد دید.
هشیار باش
درد یک تونل است
خروج ممکن است.