اگه کاغذ این شعر انقدر مچاله و چروکه
اگه کاغذ این شعر اینطور چرک و پر از لک و لوکه
اگه کاغذ این شعر میگه من هزار هزار بار بازش کردم
تا خیالم جمع شه اون چیزی که نوشتم درسته و سرجاشه،
همهاش واسه اینه که سالهاست دارم دنبال تو میگردم
میگردم که پیدات کنم و این شعر رو بذارم تو جیبت.
شب که از نیمه بگذره میفهمی تمام این هدایای کوچیک دلتنگی رو
انگشتایی بیقرار کادو کردن.
من فقط دلم میخواد بدونی
میخواستم این کاغذ انقدر به من نزدیک باشه
که وقتی ته جیبت پیداش میکنی
هنوز از گرمای تن من گرم باشه.
اگه کاغذ این شعر اینطور چرک و پر از لک و لوکه
اگه کاغذ این شعر میگه من هزار هزار بار بازش کردم
تا خیالم جمع شه اون چیزی که نوشتم درسته و سرجاشه،
همهاش واسه اینه که سالهاست دارم دنبال تو میگردم
میگردم که پیدات کنم و این شعر رو بذارم تو جیبت.
شب که از نیمه بگذره میفهمی تمام این هدایای کوچیک دلتنگی رو
انگشتایی بیقرار کادو کردن.
من فقط دلم میخواد بدونی
میخواستم این کاغذ انقدر به من نزدیک باشه
که وقتی ته جیبت پیداش میکنی
هنوز از گرمای تن من گرم باشه.