کوکلوکس

کوکلوکس


كشيدن بردنم
يه جاى خلوتى،
پرسيدن: «- به نژاد والاى سفيد
ايمون دارى؟»

گفتم: «- ارباب جون
اگه راستشو بخواين
همين قدر كه ولم كنين
حاضرم به هرچى صلاح بدونين ايمون بيارم.»

مرد سفيد دراومد كه: «- آخه پسر
چه جورى همچين چيزى ممكنه؟
ولت كنم
كه بزنى منو بكشى!»
اون وخ زدن تو سرم و
انداختنم زمين،
بعد، رو خاكا
حسابى لگدمالم كردن.

يكى‌شون با لاف و گزاف گفت: «- كاكا
راست تو چشاى من نگاه كن و
بم بگو كه
به نژاد شريف ما ايمون دارى!»

درباره‌ی احمد شاملو

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.