كشيدن بردنم
يه جاى خلوتى،
پرسيدن: «- به نژاد والاى سفيد
ايمون دارى؟»
گفتم: «- ارباب جون
اگه راستشو بخواين
همين قدر كه ولم كنين
حاضرم به هرچى صلاح بدونين ايمون بيارم.»
مرد سفيد دراومد كه: «- آخه پسر
چه جورى همچين چيزى ممكنه؟
ولت كنم
كه بزنى منو بكشى!»
اون وخ زدن تو سرم و
انداختنم زمين،
بعد، رو خاكا
حسابى لگدمالم كردن.
يكىشون با لاف و گزاف گفت: «- كاكا
راست تو چشاى من نگاه كن و
بم بگو كه
به نژاد شريف ما ايمون دارى!»