از ما است اين ديار

از ما است اين ديار


اين ديار كه سر ِ ماديانى را ماند
به تك در رسيده ز اقصاى آسيا
تا در مديترانه غوطه خورد…
از ما است اين ديار.

مُچ، غرقه‌ى خون
دندان‌ها فشرده به هم
برهنه پاى،
اين سرزمين كه فرشى ابريشمين را ماند

اين دوزخ
اين بهشت
از آن ما است.
فروبسته ماناد هر در كه از آن ِ ديگران است
جاودانه فروبسته ماناد!
آدمى از برده‌ى آدمى بودن دست بداراد! –
اين است صلاى ما.

زيستن به سان درختى، تنها و آزاد،
برادرانه زيستن به سان درختان ِ يكى جنگل –
اين است روياى ما.

۱۹۴۸

درباره‌ی احمد شاملو

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.