سكوت، سرشار از ناگفته‌هاست | زير پايم

سكوت، سرشار از ناگفته‌هاست | زير پايم


زير پايم
زمين از سم‌ضربه‌ى اسبان مى‌لرزد
چهار نعل مى‌گذرند
وحشى، گسيخته افسار، وحشت‌زده
به پيش مى‌گريزند
اسبان.
در يال‌هايشان گره مى‌خورد
آرزوهايم
دوشادوش‌شان مى‌گريزد
خواست‌هايم

هوا سرشار از بوى اسب است و
غم و
اندكى غبطه.

در افق
نقطه‌هاى سياه كوچكى مى‌رقصد
و زمينى كه بر آن ايستاده‌ام
ديگر باره آرام يافته است.
پندارى رؤيايى بود آن همه:
رؤياى آزادى
يا
احساس حبس و بند.

درباره‌ی احمد شاملو

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.