بىاعتمادى
درى است،
خودستايى و بيم
چفت و بست ِ غرور است،
و تهيدستى
ديوار است و لولاست
زندانى را كه در آن
محبوس راى خويشيم.
دلتنگىمان را براى آزادى و دلخواه ِ ديگران بودن
از رخنههايش
تنفس مىكنيم.
تو و من
توان آن را يافتيم
كه برگشاييم
كه خود را بگشاييم.