بر ساحلی نشستم، کودکی پامچال کوچکی را که در ذهنم میشکفت، پیشگویی کرد. گفتم: …
ادامهی مطلبسودا
پرندگان در درختان خیس آواز خواندند
و من به آنها گوش فرا دادم
دیگر …
دروازه ی یگانه
به آنکه دوستش میداشتم، خندیدند تپهی مثلثیشکلی کنار بیگفورت. گفتند که در خارپشتههای مزرعهی …
ادامهی مطلب