ممكن است امشب بميرد
با سوختهگى سينهى كُتش از آتش گلولهيى.
هم امشب
به …
قطعهيى از مرگ شيخ بدرالدين
شعر چهاردهم: غولی با چشمان آبی
باید دریا باشم
روی دریا
ابری سیاه و سفید
روی آب قایقی نقره ای رنگ
درونش ماهی …
برف می بارد
امشب
خواننده ای دوره گردم
و هنوز صدایی دارم
برای تو
ترانه ای را …
می خواهم به دریا برگردم
می خواهم به دریا برگردم
می خواهم در آینه آبی آب ها
خودی نشان …
یکشنبه
صدسال انتظار
کلمات تو ، انسان بودند
هیروشیما (دختر کوچولو)
نامهها و اشعار (۹)
زانو زده بر خاك زمين را نگاه مىكنم
علف را نگاه مىكنم
حشره را …
نامهها و اشعار (۱۰)
در اين شب پاييزى
سرشار از كلمات تواَم من:
كلماتى جاودانه زمانوار، مادّهوار
كلماتى …
نامهها و اشعار (۲۰)
زيباترين دريا
دريايى است كه هنوز در آن نراندهايم
زيباترين كودك
هنوز شيرخواره است…
از ما است اين ديار
اين ديار كه سر ِ ماديانى را ماند
به تك در رسيده ز اقصاى …
زندهگى
زندهگى شوخى نيست
جدّى بگيرش
كارى كه فىالمثل يكى سنجاب مىكند
بىاين كه از …