او را از زمانی میشناختم که هنوز محمود درویش زنده بود. هر دو دلهامان …
ادامهی مطلب
او را از زمانی میشناختم که هنوز محمود درویش زنده بود. هر دو دلهامان …
ادامهی مطلببر دری که به من سلام کردی.
یک پیاله شراب سرخ شاتو مارگو
به …
در فروشگاه مواد غذايی شمارهی نود و هشت برادوی پيرمرد چينی به من میگفت …
ادامهی مطلباضطرابی شیرین قوی چنان طوفانی خالی و بیتصمیم انعکاس واضح تنفس وحشی مرکز یک …
ادامهی مطلبشاید وقتی برای موسیقی آمادهای هر سازی در این حوالی شکستهاست. شاید وقتی مهیای …
ادامهی مطلبزير چارچوب در ايستاديم تو در يک سو ، من در سوی ديگر به …
ادامهی مطلبما از عروسيها سخن میگويیم شما از تدفينها. ما همديگر را میفهميم. آنکه نجات …
ادامهی مطلب