در زمانی دور
وقتی ریگ هنوز روان بود
خدا، به شاعر فرمان داد که …
چقدر میارزد؟
چقدر میارزد یک چارک از تاریکی؟
چقدر میارزد موی سفید؟
مائیم در کار زیستنِ …
با من بگو دخترکم
هر چه بیشتر میبینم…
هر چه بیشتر میبینم، بیشتر کلمه کم میآورم
و چقدر میخواهم داشتهباشمش
وقتی که …
چنین است خط تقدیر
تقدیر
سر باندپیچیشدهی گیوم آپولینر
شعری ابداع میکند.
ای تقدیر
در فراموشی تن
ما به …
فراری
همیشه ششساله نبود
و در حیاط خانه
دنبال چیزی میگشت.
ناگهان قوشی را دید…
سکوت
سکوت، چنان که پیش از آفرینش.
دود از سقفها بیرون میزند.
با نجوایی قناس…
دفترچه های آبی شعر
از این سادهتر نمیشود
و هنوز پیچیده است.
از آنِ چه کسی هستی ای …
از عشق…
چرا فقط با تو میتوانم به شعری وارد شوم؟
پیر شدهام آیا؟
چه بلایی …
از اول بگو…
تا همهچیز پشت سرت پاک شود.
حتی عبادت
روزی آسیاب دستی میشود
و خیلی …
زیبایی چیست؟
گلها به جا میمانند…
یک دسته گل
و سه پرندهی غمگین.
چه پیش آمده، نازنین من؟
آواز میخواهی …
خوشبختی
اینجا و آنجا پرسه میزند.
نعلهایش را از کف میدهد.
بر نمیگردد
به دنبال …
یک روزن
از میان دریچهی کوچک،
از روزنهای به باریکی سکهای نقرهای
زیر زبان یک مرده …
میکل آنژ
تحمل بار و آواز خواندن.
تو میدانستی
چه کسی زیبایی را به دوش میکشد …