قدم میزدم
به آسمان نگاه میکردم و
پخش زمین میشدم.
حالا، از هر طرف…
ادامهی مطلببه کلماتام اعتمادی ندارم.
حالا مرده میگردند
پشت چشمهای تو.
تظاهر میکنند به سخن …
– سبز میزنه
– سبزه
– سبزه؟
– آره، سبزه
– سبز
– سبز …
پرندهای سیاه
پسماندههای زندگی را
بو میکشد.
میتواند خدا باشد
یا آن قاتل:
به …
قرن از پس قرن میجویمت
نه سنگی را
بیآنکه جابجایش کنم
رها میکنم،
نه …
یک عصر که هرگز فراموشت نمیشود
به خانهات آمد و
روی میز نشست.
آرام …