1
چگونه آینده را نقاشی کنم
باریکهای از افق و پیکر کسی
که …
اگر من تنها بازمانده قبیله تاسمانی بودم
آخرین نفر در جهان
که به زبان …
جنگ و صلح را خواندهای.
حالا نوبت خواهر کری[1] است
که هیچ…
در پراگ، یا شاید بوداپست
قهرمانان از اسبهایشان بر زمین افتاده اند.
اینجا داستان …
بیرون خانه زوزهی باد است و
صدای شکستن درختان
قصهای قدیمی
با درآمدی کهن…
بلورهایش در دست ما
چنان پیچیده است که رمزگشاییاش ناممکن
بیلحظهای تردید…
من اون سنگیام که از جاش دراومده ميون صخرهها
همون قلبهی وسط تيرا،
اون …
آن مرد سياهپوش کيست،
که قدمزنان از ما دور میشود.
میگويند: ديرگاهی نقاش برآن …
میآرامد ماه بر رود چنان قطرهی روغنی. کودکان به کنارهها میآیند تا زخمها و …
ادامهی مطلبمن اون سنگیام که از جاش دراومده ميون صخرهها همون قلبهی وسط تيرا، اون …
ادامهی مطلب