دفن کنید این زن را.
بسیار مردانِ خاموش
به زیر خاک
باید که مراقبش …

دفن کنید این زن را.
بسیار مردانِ خاموش
به زیر خاک
باید که مراقبش …
همینکه از هماغوشی فارغ میشد
مینشست پشت میزش و
برای همهی عاشقان درگذشتهاش مینوشت…
این یک پنجره است.
اینجا زمان در انتظارِ اوست.
پشت شیشه، چهرهاش،
نامرئی، در …
یقین ندارم، ولی گمان میکنم
که یک زن و یک مرد
یک روز عاشق …
عریان میشوی انگار تنها هستی و
ناگهان میفهمی که با منی.
و آنوقت
چه …
بر تختهی قلبم نوشتی:
بخواه!
و من قدم میزدم
روزها و روزها را
مجنون …
وقتی دلت میخواهد بمیری
سرت را زیر بالش فرو کن و
تا چهار هزار …
اگر زنده ماندی، اگر مقاومت کردی:
آواز بخوان،
رویا ببین،
مست کن!
زمانهی زمهریر …
به من همهچیز دادی خدایا،
پدرم را و مرگ پدرم را،
مادرم را و …
بر زبان نمیآید.
به چشمهامان میآید،
به دستهامان،
میلرزد،
مقاومت میکند.
بعد
میگوید صبر …
مردی که دندان ندارد
نمیتواند برقصد.
مردی که چشم ندارد
نمیتواند بگوید: بونژو مادام!…
نمیتوانی زیر خاک بمیری.
نمیتوانی بی آب و هوا بمیری.
بی شیر و شکر،…