در پایانِ خواب، خطر، شکافهایی
که از دیوار بالا میروند
در لبهی باریک و …

در پایانِ خواب، خطر، شکافهایی
که از دیوار بالا میروند
در لبهی باریک و …
فکر می کنم که میخواستی مرا ببلعی
فکر میکنم وقتی که به خواب رفتم…
در زمستان
نگهبانان پتوها را از سر ساکنین پارک میکشیدند.
یکی از آنان نور …
من مثل یک پسر خوب احتیاط میکنم
وقتی که دیگران از بالا به پایین …
میرفت کشتی، در رودخانهای گسترده و عمیق چون دریا. امواج بلند بر هر دو …
ادامهی مطلبحالا این
زندگی خاص خودش را دارد،
زندگی بدخیم خودش را.
نه هرچه هویدا …