۱ بيدار شدم، خانهی بود که در آن زاده شدم کف دريا بر صخرهها …
ادامهی مطلب
۱ بيدار شدم، خانهی بود که در آن زاده شدم کف دريا بر صخرهها …
ادامهی مطلبدرخت دیرینهسال میشود در درخت، تابستان است.
پرنده از آوازِِ پرنده، در گذر است …
من این قلعه ای را که تو بودی، بیابان خواهم نامید
این صدا را …
برف، نخستين برف زمستان، ابتدای اين صبح. گل اخری و چمن زير درختان پناه …
ادامهی مطلبدر برفها قدم میزنم، با چشمهای بسته نور اما میداند که چهسان از ميان …
ادامهی مطلب