زن، آنشب گريست، نه برای آنکه مرد بشنود.
به خاطر گريهاش نبود که مرد …

زن، آنشب گريست، نه برای آنکه مرد بشنود.
به خاطر گريهاش نبود که مرد …
اونا اومدن، چون چیزای مشخصی هست و به هر حال تقصیر خودتونه، آقایون
اونا …
با یک نفس، با یک آکولادِ نفس به هنگامِ بسته شدنِ جملهای
با یک …
هیچکس هشدارم نداد که آزادی شاید معنایی هم داشته باشد مثل
نشستن در پاسگاه …
انگشتهای افسر جوان دستگاه امنیتی
که در دفترش در ایستگاه راه آهن برانداز میکرد…