احمد شاملو شعرها, همچون کوچهای بیانتها | احمد شاملو
مگر نه چنين است كه همواره
روزها تهى از عشق است
هر سپيدهدم نابخشودنى…
ادامهی مطلب احمد شاملو شعرها, همچون کوچهای بیانتها | احمد شاملو
زير كبودهها، در نخستين ماه بهار
پرندهگان و جنگجويان
بر گذارى ِ آئين قداس …
ادامهی مطلب احمد شاملو شعرها, همچون کوچهای بیانتها | احمد شاملو
چشماندازى عريان
كه ديرى در آن خواهم زيست
چمنزارانى گسترده دارد
كه حرارت تو …
ادامهی مطلب احمد شاملو شعرها, همچون کوچهای بیانتها | احمد شاملو
كفى آب بر صخره،
كفى آب
صافى شده از سكوت و
از مراقبهى پرندهگان…
ادامهی مطلب احمد شاملو شعرها, همچون کوچهای بیانتها | احمد شاملو
پُر
از ميوههايى كه در دهن آب مىشود
آراسته
به هزار گُل ِ گوناگون…
ادامهی مطلب احمد شاملو شعرها, لنگستون هیوز | احمد شاملو, همچون کوچهای بیانتها | احمد شاملو
بارش باران نقرهوار
حياتى تازه پديد آرد دگربار.
سبزه سرسبز سربر زند و
گلها …
ادامهی مطلب احمد شاملو شعرها, لنگستون هیوز | احمد شاملو, همچون کوچهای بیانتها | احمد شاملو
اون دور دوراى جونوب، تو ديكسى
(دل پاره پارهى من)
به درخت ِ سر …
ادامهی مطلب احمد شاملو شعرها, همچون کوچهای بیانتها | احمد شاملو
دستهاى من پردههاى هستى تو را از هم مىگشايد
در برهنهگى ِ بيشترى مىپوشاندت…
ادامهی مطلب احمد شاملو شعرها, فدریکو گارسیا لورکا | ترانههای شرقی, همچون کوچهای بیانتها | احمد شاملو
پهنهى زيتونزار
همچون بادزنى
بسته مىشود و مىگشايد.
بر فراز زيتونزار
آسمانى فروريخته،
و …
ادامهی مطلب احمد شاملو شعرها, همچون کوچهای بیانتها | احمد شاملو
پرندهى كوچك گلْبهى رنگى، بندى بر پاى
بر بالهاى خُرد مواجش
به جانب خورشيد …
ادامهی مطلب احمد شاملو شعرها, لنگستون هیوز | احمد شاملو, همچون کوچهای بیانتها | احمد شاملو
شب زيباست
چهرههاى مردم من نيز
ستارهها زيباست
چشمهاى مردم من نيز
خورشيد هم …
ادامهی مطلب احمد شاملو شعرها, لنگستون هیوز | احمد شاملو, همچون کوچهای بیانتها | احمد شاملو
آى غول ِ چُرتالو!
يه مدت لميده بودى.
حالا دارم صاعقه رُ مىبينم و…
ادامهی مطلب احمد شاملو شعرها, لنگستون هیوز | احمد شاملو, همچون کوچهای بیانتها | احمد شاملو
باباى پيرم يه سفيد پوس بود
ننهى پيرم يه سيا.
اگه روزى روزگارى نفرينش …
ادامهی مطلب احمد شاملو شعرها, همچون کوچهای بیانتها | احمد شاملو
دستها و لبهاى باد
دل آب
درخت مورد
اردوگاه ابرها
حياتى كه هر روز …
ادامهی مطلب احمد شاملو شعرها, فدریکو گارسیا لورکا | ترانههای شرقی, همچون کوچهای بیانتها | احمد شاملو
فرياد
در باد
سايهى سروى به جاى مىگذارد.
[بگذاريد در اين كشتزار
گريه كنم.]
…
ادامهی مطلب احمد شاملو شعرها, لنگستون هیوز | احمد شاملو, همچون کوچهای بیانتها | احمد شاملو
خيلى وخ پيش از اينا بود.
من، حالا ديگه بگى نگى رؤيام يادم رفته…
ادامهی مطلب