اشک‌های حفار | پائولو پازولینی

اشک‌های حفار | پائولو پازولینی


تنها دوست داشتن و شناختن
بایسته است
نه معشوق بودن
یا شناخته‌شدن

پریشانی‌ست
آزمونِ عشقی از دست‌رفته
جان شکوفا نمی‌شود دیگر

پی‌برده‌ام
که تنها گروه اندکی درمی‌یابند
شیفتگی‌هایی را
که زندگی‌ِ مرا پی‌افکنده است
اگرچه نشانی ندارند از برادری
برادرند با این‌حال، زیرا
همان شیفتگی‌ها را باز‌می‌یابند
که دیگر انسان‌ها

و مسرور و ناهشیار و بی‌نقص
از آزمون‌هایی گذر کرده‌اند در زندگی
که به چشمان من نا‌ آشناست

 

از مجموعه‌ی «خاکسترهای گرامشی»

 

درباره‌ی سارا سمیعی

یک یادداشت

  1. علی رغم اینکه هیچ شناختی از زبان مبدا ندارم اما به نظر میرسد روح کلام زایل شده است نشانی از برادری با متن نیست با روح پازولینی نیست

پاسخ دادن به پی پی لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.