یکی در آغوشم میگیرد دیگری با چشمهای گرگ به من نگاه میکند یکی کلاهش را بر میدارد تا او را بهتر ببینم همه از من میپرسند «میدونی ما با هم فامیلیم؟» زنان و مردان پیر ناشناس با اسمهای زنان و مردان جوان خاطرهام از یکی میپرسم «تو رو خدا بهم بگو جورج گرگ هنوز زنده است؟» میگوید : «منم» با صدایی از جهان دیگر صورتش را با دستم لمس میکنم و با چشمهایم از او میخواهم تا به من بگوید که آیا من هم زندهام؟
